نردبون بی پله

پیش عارف خار از گل های رعنا بهتر است

خاطره

خب امشب ما رفتیم خونه ی دوست قدیمی

ک بعد سه سال دیدیمشون

بچه هاشون دوتاپسر

پسر بزرگشون خیلی تغییر کرده بود بزرگ شده بود 

(ازم کوچیکتره ها)

پسرکوچولوشون 3 سالش این بشررر اینقدررر خوشگلههه هرچی بگم کم گفتم از خوشگلیش

اصلا منتظر میمونم بزرگ بشه خودم میرم خواستگاریش😂

اولش باهام غریبی میکرد بعد توپو داشت بازی میکرد افتاد جلومن

براش پرتاب کردم همینجوری باهم بازی کردیم یخش باز شد بهش میگم چشات چ رنگیه میگه عسلی 

میگم لباست؟میگه موزی

میگم ماشینت میگه خیاری

میگم توپت میگه قرمز

میگم لباس داداش؟

میگه پاک کنی (سفید منظورش)😂

عزیزممم چقدر این کوچولو قشنگ بود 

یه توپای چسبونکی هستش ک بشقاب دارن 

باید بگیریشون ازاونا داشت 

باهم بازی کردیم 

بعد نمیتونستم باحالت بامزه ای میگفت دیدی نتونستیییی 

اون نمیتونست منم با لحن خودش میگفتم همینو 😂

بعد مامانش گفت ک ب پسر بزرگشون (کلاس پنچ)کمک کنم برا کاردستیش

این کوچولوهم اومد نشست کنارم 

هی میگفت چسب بده من چسب کنمش

میگم چسبو میزنن 

میگه نه چسب بده من چسب کنم 😂

ی برگه بهش دادم کاغذ رنگی ریز میکرد میچسبوند 

بعد کارش تموم شد با حالت گنگی ب اثارش نگاه میکرد

سرمو خواروندم ی نگاهی ب کاردستیش کردم گفتم ببین این شبیه بشقاب غذا شده 

ب علیرضا(پسر بزرگشون) گفتم بره قاشق بیاره 

کوچولوهم سرگرم شد 

خلاصهه حسابی باهم بازی کردیم 

من کلا بچه هارو دوس دارم

بچه های زیر 7 سال پاک و ساده ان 

من تو دبستان ک بودم کلاس شیشم با کلاس اولیا بازی میکردم میدوییدم باهاشون قایم موشک 

اونام خیلی دوسم داشتن

طوری ک سال بعد اومدم سر بزنم ب مدرسه همشون بغلم میکردن نمیذاشتن برم 

دلم براشون تنگ شد الان ... 

خب داشتم میگفتم 

من کلا ب بچه علاقه زیادی دارم دلیلشم نمیدونم خخخ 

بچه ها دوست داشتنین نمیدونم اونایی ک میگن بچه ها رواعصابن منظورشون چیه 

این کوچولویی ک امشب باهاش بازی کردم هم از نظر پدر مادرش رواعصابه ولی خیلی پسر اروم و خوبی بود 

نمیدونم شاید من عادت کردم:) 

 

+مامانش ک منو دید گفت ماشالله خانومی شدی ... بعد با خنده ب مامانم گفت خواستگار نداره ؟😐

مامانمم خندید و چیزی نگفت(اینجاش خودم شک کردم به مامانم😐)

مامانش گفت وقتی اینجوری میخندی یعنی ی خبریه 

مامانم گفت ن بابا چ خبری هنوز بچست😐😐

فقط سه سال گذشته بوددددددددددد سه سال فقططط 

خدایی چی بگم 😐

من 16 سالمه شایدم 15 نمیدونم خخخ امسال میرم تو 16 

بعد تو روستاها دخترو تو سن 13 یا 14 سالگی میفرستن خونه شوهرش 

ظلم نیس واقعا ؟ 

شب خوش

1:54 

9مهر 

سلام
چقدر خوب که با بچه ها انقدر مهربونی💙
اره بچه ها حس خوبی بهم میدن :)
ای جانم
مشخصه خیلی مهربونی و زود با بچه ها ارتباط برقرار می کنی
منم بچه ها رو دوست دارم ولی نه به اندازه تو
الان هم دختر ها زود ازدواج می کنن
اره بچه ها دوسم دارن :) خداروشکر
اره ..ظلمه..
زهرا خیلی نامردی
8 روزه وب زدی به من نگفتیییی
زینببب بهت توضیح دادم :)
بخش‌هایی از این نظر که با * مشخص شده، توسط مدیر سایت حذف شده است
اولش ** **** ***** **** **** ***
*******

اینقدر ذوق کردم
اما دیدم نه
من دیگه غلط بکنم به تو چیزی بگم ....
وا
چرا سانسورش کردی؟
نگران نباش دهنم قرصه
میدونمممم😉
:))))))
ممنان یابوی قشنگ
راستی تو خودت گفتی 14 سالمه :/
یابو قیافته😑
کی گفتمممم من ؟؟؟😐😳
به جون خودم خودت گفتی
😐یادم نی
به خدا دروغ نمیگم
میدونم :) 
مگه نمیدونی کلاس نهمم ؟ 
کودوم کلاس نهمی 14 سالشه خو
:/
میدونم
سر همین هم کلی بحث کردیم
و ب نتیجه ای نرسیدیم ....
خخخ
جالب بود
ممنونم 
منم با بچه کوچولو ها خیلی خوبم =]
ولی خب بعضی موقعها واسم دردسر میشه... -__-
اره بعضی موقع ها میان رو اعصاب ادم ولی خیلی بامزن ⁦❤️😍
خودشون که خیلی خوبن ...
ولی بعضی موقعا که زیاد بازی میکنم و بعد ولشون میکنم ... ماماناشون توقع هاشون زیاد میشه :/
اونوقت هی تو مهمونی ها میفرستنشون سراغ من @-@ بعضی موقعا هم پیش میاد که آدم حوصله نداره و ...
اره تو مهمونیا بچه هارو میدن دست من خخخ 
توقعشون زیاد میشه رو قبول دارم :) 
دیشب ب بچه غذا دادم 
ی روز ندم ناراحت میشه :/
نظر دادن تنها برای اعضای بیان ممکن است.
اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید لطفا ابتدا وارد شوید، در غیر این صورت می توانید ثبت نام کنید.
اهلا و سهلا یا حبیبی 😁
خوش اومدی ب وبم :)
Designed By Erfan Powered by Bayan